کد مطلب:77670 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146

خطبه 186-در ستایش خدا و پیامبر











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است.

«الحمد لله الذی اظهر من آثار سلطانه و جلال كبریائه، ما حیر مقل العقول من عجائب قدرته و ردع خطرات هماهم النفوس عن عرفان كنه صفته. و اشهد ان لا اله الا الله، شهاده ایمان و ایقان و اخلاص و اذعان.»

یعنی سپاس مختص خدای آنچنانی است كه آشكار كرد از نشانه های پادشاهی خود و بزرگی بزرگواری خود آن چیزی را كه حیران گردانید دیده های عقلها را از مقدورات عجیبه ی خود و منع كرد خطورات فكرهای نفسها را از شناسائی حقیقت صفت خود. و شهادت می دهم به اینكه نیست مستحق ستایش مگر خدا، شهادتی از روی اعتقاد جازم خالی از ریب و ریا، ملازم طاعات و عبادات.

«و اشهد ان محمدا، صلی الله علیه و آله، عبده و رسوله، ارسله و اعلام الهدی دارسه و مناهج الدین طامسه، فصدع بالحق و نصح للخلق و هدی الی الرشد و امر بالقصد، صلی الله علیه و آله.»

یعنی و شهادت می دهم به اینكه محمد صلی الله علیه و آله، بنده ی خاص او و فرستاده ی اوست، فرستاد او را و حال آنكه نشانه های هدایت و راهنمایی مندرس و منهدم بود و راههای دین منعدم بود، پس آشكار كرد حق را و نصیحت كرد خلق را و رسانید خلق را به راه راست و امر كرد به عدل وسط، درود خدا باد بر او و بر آل او.

«و اعلموا، عبادالله، انه لم یخلقكم عبثا و لم یرسلكم هملا، علم مبلغ نعمه علیكم و احصی احسانه الیكم، فاستفتحوه و استنجحوه و اطلبوا الیه و استمنحوه. »

یعنی بدانید ای بندگان خدا كه به تحقیق خدا خلق نكرده است شما را بی فائده و مصلحت، زیرا كه حكیم است و رها نكرده است شما را بی چوپان، زیرا كه حفیظ است.

[صفحه 825]

دانسته است مقدار نعمتهای خود را بر شما و شمرده است انعام خود را بر شما و از روی دانش و بینش نعمتها به شما انعام كرده بر وفق حكمت و مصلحت، پس، از او طلب كنید فتح و نصرت او را بر نفس خود و طلب كنید ظفر او را و طالب و متوجه شوید به سوی او در مطالب و طلب كنید عطیه و بخشش او را.

«فما قطعكم عنه حجاب و لا اغلق عنكم دونه باب و انه لكل مكان و فی كل حین و اوان و مع كل انس و جان، لایثلمه العطاء و لاینقصه الحباء و لا یستنفده سائل و لا یستقصیه نائل و لایلویه شخص عن شخص و لا یلهیه صوت عن صوت و لا تحجزه هبه عن سلب و لا یشغله غضب عن رحمه و تولهه رحمه عن عقاب.»

یعنی پس نبریده است شما را از او پرده ای و بسته نشده است از شما پیش روی او دروازه ای، یعنی مانعی از برای شما نیست درخواست از او و به تحقیق كه هر آینه در هر مكان و در هر زمان و وقت حاضر است و با هر انسان و جن می باشد، زیرا كه قیوم هر چیز از آن چیز بیرون و دور نمی تواند بود. و رخنه نمی كند كرم او را بخشش و كم نمی گرداند خزانه ی او را كرم كردن و تمام نمی كند خزانه ی او را سوال كننده و محتاج، زیرا كه خزانه ی او قدرت اوست بر ایجاد، پس هرگز رخنه و نقص و تمام شدن در جود و كرمش و خزانه اش نشود و به پایان نمی رساند نعمتهای او را عطیه ای و منحرف نمی گرداند او را در كرم شخصی از شخصی و مشغول نمی گرداند او را آوازی از آوازی و مانع نمی شود او را بخششی از ربودنی و روگردان نمی سازد او را غضبی از رحمتی و حیران نمی گرداند او را رافتی از عذابی، یعنی از برای او سبب تغییر حالی نیست.

«و لا تجنه البطون عن الظهور و لا تقطعه الظهور عن البطون، قرب فنای، و علا فدنا و ظهر فبطن و بطن فعلن و دان و لم یدن و لم یذر الخلق باحتیال و لا استعان بهم لكلال.»

یعنی و پنهان ندارد او را مخفی بودن ذات و هویت او از عقول و مدارك ظاهر و آشكار بودن او را به آثار و افعال خود و منقطع نمی گرداند ظاهر بودن او به آثار از مخفی و پنهان بودن ذات او بر عقول و مدارك، زیرا كه از شدت ظهور مخفی است، پس باطن است در شدت ظهور و ظاهر است در عین بطون، بلكه بطون او عین ظهور است،

[صفحه 826]

چنانكه ظهور او عین بطون است، نزدیك است به هر چیز به حسب قیومیت. پس دور است به حسب ذات و الا قیوم نباشد و مسلط است بر هر چیز، پس نزدیك است به هر چیز و الا مسلط نباشد و به غایت آشكار است، پس مخفی است و الا به غایت آشكار نباشد و سر و موثر هر اثر است، زیرا كه موثری نیست جز او، پس هویداست به آثار و الا سر و موثر نباشد. نزدیك است به هر چیز به سبب مذوت بودن و هیچ چیز به او نزدیك نیست به سبب ذات نداشتن، و خلق نكرد خلق را به سبب گردیدن از حالی به حالی، از ضعفی به قوتی و از جهلی به علمی و ناملائمی به ملائمی و امثال آن و نه به سبب امداد و كمك جستن به ایشان از جهت ناتوانی و ناتوانائی با دشمنی، بلكه پیش از خلق و در حین خلق و بعد از خلق، به یك حال است از سلطنت و كمال بدون تغیر احوال.

«اوصیكم، عباد الله، بتقوی الله، فانها الزمام و القوام، فتمسكوا بوثائقها و اعتصموا بحقائقها، توول بكم الی اكنان الدعه و اوطان السعه و معاقل الحرز و منازل العز، فی (یوم تشخص فیه الابصار) و تظلم له الاقطار و یعطل فیه صروم العشار و ینفخ فی الصور، فتزهق كل مهجه و تبكم كل لهجه و تذل الشم الشوامخ و الصم الرواسخ، فیصیر صلدها سرابا رقرقا و معهدها قاعا سملقا، فلا شفیع یشفع و لا حمیم یدفع و لا معذره تنفع.»

یعنی وصیت می كنم شما را به پرهیزكاری خدا، پس به تحقیق كه پرهیزكاری خدا مهاری است كه می كشاند شما را به رضوان خدا و ستونی است كه نگاه می دارد شما را از افتادن به جهنم، پس بچسبید به ریسمانهای محكم تقوی كه احكام دینیه باشد و چنگ در زنید به حقایق تقوی كه اعتقادات حقه ی یقینیه باشد، كه راجع می سازد شما را به سوی مكانهای راحت و آرام، از مشقتها و آلام و به سوی وطنها و شهرهای واسعه، از تنگی طبایع و اوهام و به سوی حصارها و قلعه های محافظت و اهتمام و منزلهای عزت و احترام، در روزی كه بر هم گذارده نمی شود دیده ها و تاریك می شود به علت آن روز اطراف عالم از غلغله و رستخیز و معطل و بی فایده و بی صاحب می گردد در آن روز رمه های شتران ماده ی نزدیك به زائیدن گران بها و دمیده می شود در صور اسرافیل، پس

[صفحه 827]

بیرون می رود هر روحی از بدن و لال می شود هر زبانی و هموار و نرم می گردند كوههای بلند، و سنگهای سخت، پس می گردد سنگ صلب مثل سراب درخشنده و می گردد جای قرار آنها زمین هموار بی بلند و پست، پس نباشد شفیعی كه شفاعت كند و نه خویشی كه دافع عذاب باشد و نه عذر خواستنی كه سودمند باشد.

[صفحه 828]


صفحه 825، 826، 827، 828.